کوچه باغ خاطره ها . . .

تاریکی

من تمام خنده های جهان را گم کرده ام،
پر شده ام از این همه تاریکی...
حالا تو هی از باران و 
کوچه های خیس شعر به من بگو
از سیب و هوس،
و من پشت می کنم به هر چه لبخند است
به هر چه آفتاب...
رو می کنم
به شب،
به تمام بغضی
که راه نفسم را بند می آورد...
من هوا کم می آورم...

 

+نوشته شده در 28 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
گذر فصل ها

آرام می آیم

و از گوشه ی لب هایت

برگ های پاییز را جارو می کنم

من گذر فصل ها را

از خطوط صورت تو می فهمم.

+نوشته شده در 28 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
تقدیر

پاییز توی هرعکس غربت تمام دنیاس,

ما سهم انتظاریم حسرت همیشه با ماس

دنیا عوض نمیشه فصلا میان و میرن
تقدیر ما همینه بی ریشه قد کشیدن

حتی واسه یه لحظه این بغض وا نمیشه
این انتظار از ما هرگز جدا نمی شه

 

+نوشته شده در 27 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
لحظه های بارانی

اینک باران بر لبه ی پنجره احساسم می نشیند و

چشمانم را نوازش می دهد تا شاید از لحظه های بارانی گذر کنم...

+نوشته شده در 26 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
حوصله

آسمان زندگی ام پر است از ابرهای اضطراب...

برگ پاییزی دلم برای افتادن حوصله تاب خوردن هم ندارد...

+نوشته شده در 25 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
صفحات پاییزی

دیروز را ورق می زنم , صدای خش خش برگ ها را

در لابلای صفحات پاییزی خاطرات گذشته می شنوم.

+نوشته شده در 22 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
چای تلخ

من و موسیقی و چای تلخ خاطراتت...

 

 

+نوشته شده در 21 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |

 

+نوشته شده در 19 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
افتادن

پاییز می آید و من ...برگی ام پر از اضطراب افتادن.

+نوشته شده در 19 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
مرز

از مرز بین بودن و هیچ بودن گذر باید کرد...

+نوشته شده در 14 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
آرزو

 

کسی به راستی آزاد است

که آنچه را که قادر به انجام رساندن آن است را آرزو کند

و آنچه آرزو می کند را به انجام رساند.

Image result for ‫پرواز‬‎

 

+نوشته شده در 12 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بیراهه

خدایا .. من همانی هستم که وقت و بی وقت مزاحمت می شوم. 

خدایا نمی دانم در کدامین بیراهه زندگی دست تو را رها کردم؟؟ 
 

 

+نوشته شده در 11 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
نگذشته

از تو گذشته ام اما گذشته ام از تو نگذشتست هنوز...!

+نوشته شده در 11 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
زیر سر پاییز

هر چه هست زیر سر پاییز است...

+نوشته شده در 8 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
تخته سیاه گچی

نه..نمی شود که

در غروب تبداری از تابستان سی سالگی مان بخوابیم

و در ظهر پاییزی از نخستین روز مدرسه در هفت سالگی مان بیدار شویم

و یا هر وقت بغضمان گرفت و دلمان بی قرار سادگی های روزهای خوش کودکی شد,

چشم هایمان را ببندیم و رو به تخته سیاه گچی دبستان بازشان کنیم.

 

+نوشته شده در 8 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
دو خط

تا فروپاشی ام دو خط باقیست...

+نوشته شده در 5 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
باغ بی برگی

اسمانش را گرفته تنگ در اغوش ,

ابر با ان پوستین سرد نمناکش

باغ بی برگی روز و شب تنهاست،

با سکوت پاک غمناکش...

+نوشته شده در 5 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |