کوچه باغ خاطره ها . . .

قرارهای خیس

 در من هنوز شعری از تو به جا مانده

که نه دیگر می شود آن را در ظلمت شب

و نه با اولین طلوع سپیده دم پیدا کرد !

این زن چه خوب می داند

که چشم هایت

تمام قافیه های دلم را دزدیده است.

بیا و این بار از تمام قافیه های این شعر عبور کن

و مرا به اولین طلوع خورشید دعوت کن

به لحظه ی رویش گل های نرگس

به اولین قرارهای خیس ماهی های عاشق

بیا و این بار تو مرا دعوت کن

...

"محدثه بلوکی"

Image result for ‫چشمهای تو‬‎

+نوشته شده در 28 / 8برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
پاییز هزارساله

 به من نگاه کن

به چشم هایی که مالِ توست

و قلبی که هنوز برای تو می تپد.

به من نگاه کن

به تمدن هزار ساله ی دستهایم

و پاییزی که بی تو هزار ساله خواهد شد.

به من فکر کن

به لحظه ی نبودنم

و تنهایی

 

تن

ها

یی

 

به چشم هایی که انکارش می کنی

و جادوی کلماتی

که در آغوشت اِغواترم می کند .

به من فکر کن

به لحظه ی نبودنم

و به چشم هایی که دیگر نیست !


 

"محدثه بلوکی"

Image result for ‫چشمهای تو‬‎


 

+نوشته شده در 28 / 8برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بخشیدم

 تو را به ترانه‌ها بخشیدم
به صدای موسیقی
به سکوت شکوفه‌ها
که به میوه بدل می‌شوند
و از دستم می‌چینند 
تو را به ترانه‌ها بخشیدم
با من نمان!
عمر هیچ درختی ابدی نیست
باید به جدایی از زندگی عادت کرد.

"شمس لنگرودی"

Image result for ‫شب بارانی‬‎

+نوشته شده در 8 / 8برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
به جا مانده

 در من هنوز شعری از تو به جا مانده ...

Related image

 

+نوشته شده در 8 / 8برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بغض

با آمدن ات فریب ام دادی

یا با رفتن ات ؟

کاش هرگز تو را نمی دیدم
تا همیشه سراغ ات را
از فرشتگان می گرفتم
تا تلخ ترین شعرم را هرگز
در گوش خدا نمی خواندم

کاش هرگز تو را نمی دیدم
آن وقت
نه بغضی در گلویم بود
نه دل شدگی
و نه مشتی شعر

 

"واهه آرمن"

 

Image result for ‫بانوی پاییزی‬‎

+نوشته شده در 30 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
ندیدن

 این که تو را نمی بینم

دلیل فراموشی نمی شود

من خدا را هم نمی بینم

اما ضربان قلب من است

مثل تو

که در گوشه ی به غم نشسته ی قلبم

عجیب می کوبی !


"سارا قبادی"

Related image

+نوشته شده در 30 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بانوی من

 بانوی قشنگم
من همیشه مستم
لب‌های تو
مخفف شراب‌های دنیاست
چکیده‌ی کامروای انگور
که قطره می‌شود
نقطه‌ی هستی مرا می‌چکاند
داغی که بر دلم مانده است
من این نخورده با خنده‌های تو مست
بیهوده نیست
که در کلمات می‌چرخم
نارنجی
نقطه‌ها همه
ردی از بوسه‌های توست ...

"عباس معروفی"

Related image

 

+نوشته شده در 30 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
گندمزار

 

از گندم‌زارها که می‌گذرم
دست‌ام به خوشه‌هاست
دلم با تو


از خیابان که می‌گذرم
یاد تو با من است
چشم‌ام به چراغ راهنما


راه که می‌روم با منی
کندتر از من قدم برمی‌داری
زودتر از من
به خانه می رسی ...

 

"آرزو نوری"

Related image

 

+نوشته شده در 29 / 7برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
قشنگی بودنت

 قشنگی زندگی
یکیش موهای توست ... 
گل من !
نه این که راه بروی باد را پریشان کنی ...
نه !
در آغوشم بخوابی
که موهات را نفس بکشم ...
آرام در باغ روحت بچرخم
در بهشت پرتقال و نارنج
و قشنگی بودنت را به تنت بگویم ... 

"عباس معروفی"

Image result for ‫موی پریشان در باد‬‎

+نوشته شده در 3 / 11برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
غمگینم

 من در آیینه رخ خود دیدم

و به تو حق دادم

آه می بینم،

می بینم

تو به اندازه ی تنهاییِ من خوشبختی

من به اندازه ی زیباییِ تو غمگینم...

 

"حمید_مصدق"

 

 

Image result for ‫من به اندازه زیبایی تو غمگینم‬‎
+نوشته شده در 3 / 11برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
شکسته ام

 شبیه همۀ قرارهای شکسته ات؛

شکسته ام

و روزی یک پاکت درد می کشم!

آنقدر

که تیتر اول حرف هایم

بوی دود می دهد...

هرشب

رو به پنجره

پنجره ای که رو به دریاست

خود کشی می کنم!

همیشه همه چیز

همانطور نمی شود

که همه می خواهند!

 

"امیر ارسلان کاویانی"

 

دلنوشته: همه چیز از دست رفت برای یک "هیچ" طولانی...


Image result for ‫شکسته ام‬‎

+نوشته شده در 5 / 9برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
دلتنگی

 چقدر فلسفه می چینی!!!

ببین،

همین که هستی

خودش چقدر شاعرانه است!

یک میز خالی و دو فنجان چای

و یک لبخند جانانه کافی‌ست

تا عقده های دلتنگی ام باز شود!

 

"امیر ارسلان کاویانی"

 

دلنوشته: همین که باشی، همین که هستی، همین کافی‌ست.

 

Image result for ‫دو فنجان چای‬‎

+نوشته شده در 5 / 9برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
روزهای بارانی

 روزهای بارانی را

بیشتر دوست دارم!

انگار مهربان تر می شوی

و من همان هستم!

هوا که سرد می شود

دلشوره می گیری

نگران می شوی

مثل زمستان پشت پنجره 

گاهی مغرور و مهربان لبخند می زنی!

و من

مثل یک فنجان چای گرم

عادی ام!

 

"امیر ارسلان کاویانی"

 

دلنوشه: آویزان سکوتی آبی رنگ، دنیای جدیدی را تجربه می کنم!


Related image

+نوشته شده در 5 / 9برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
جنگل گریان

به تو فکر می کنم و

بی اختیار لبخند می زنم

تو منظره ی همان دشتی

که بارها سرتاسر رویاهایم را

دیوانه وار در آن دویده ام

 

پروانه ها

از گلوی تو پرواز می کنند

صدای قلبت

صدای بافتن پیله هاست!

عطرها، دست از سر پیراهنت بر نمی دارند...

 

شبیه زنی خوشبخت دوستت دارم

شبیه زنی که مقابل آینه

گوشواره هایش را می اندازد و آواز می خواند...

 

روی سینه ات به خواب رفته ام و

می دانم از جایم که برخیزم

صدای النگوهایم

صدای بال پروانه هاست...

 

آغوش تو

آدم را پرنده می کند، دشت بزرگ!

آغوش تو

مرا بلند پروازتر می کند...

 

"مهسا چراغعلی" 

از کتاب: جنگل گریان

 Image result for ‫دشت رویاهایم‬‎

+نوشته شده در 30 / 5برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
مرا میشناسی؟

بعضی گرگ ها
با لباس فرشته می آیند
بعضی دردها
آدم را به مرگ می کشانند
نمی دانم شاید هنوز شب ها
چشم هایت بی خبر از تو
این شعرها را می خوانند
خوب نگاه کن
ببین مرا می شناسی؟
این چشم های سرخ آیا همانند؟
...
بعضی داغ ها تا ابد جایشان می مانند...‏

‏"دنیا غلامی"‏

Related image

+نوشته شده در 2 / 4برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بی خاطره

ﻫﯿﭻ ﺑﯿﺸﻪ ﺍﯼ ﺑﯽ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻧﯿﺴﺖ
ﺍﺯ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻫﺎ
ﻭ ﻫﯿﭻ ﺟﻨﮕﻠﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﻧﺸﺪﻩ
ﻣﮕﺮ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ
ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻨﻢ 
ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﻡ
ﺩﺭ ﻫﻮﺍﯼ ﺗﻮ
ﺑﯽ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﭙﯿﭽﺪ 
ﺩﺭ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﻢ ...

"احمد شاملو"

Image result for ‫هیچ بیشه ای بی خاطره نیست‬‎ 

+نوشته شده در 22 / 3برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
نجات بده

دنبال کسی نگرد

که دارد غرق می شود

مرا

که اینقدر آرام روی صندلی نشسته ام و

دارم چای می نوشم

نجات بده.

 

"رویا شاه حسین زاده"

 

از کتاب: آوازی برای یک آدم آهنی

Image result for ‫ارام روی صندلی نشسته ام‬‎

+نوشته شده در 22 / 3برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
مرا ارام دوست بدار

مرا دوست بدار!

مرا آرام دوست بدار!

مرا بسان نوازش باد بر گندمزار

بسان کشیدگی موج بر امتداد ساحل

و سادگی بی حصرِ آسمانی آبی

دوست بدار!

 

مرا دوست بدار!

مرا آرام دوست بدار!

قلبی که هفتاد بار در دقیقه می تپد...

یقینا زیباتر از پمپاژهای بی امانِ شوقی گذراست،

و دردی که کهنه و قدیمی ست

رنجی به مراتب

کمتر از زخم های تازه خواهد داشت

 

مرا دوست بدار!

مرا آرام دوست بدار!

و در سفری که بی انتهاست

بسان یک موسیقی بی کلام

جاده ای بی مسافر

و راهی که منتهی به دره ای عمیق است...

آرام

آرامتر

دوست بدار

چرا که شیب تند

چون عشقی آتشین

می تواند کشنده باشد! 

"حمید جدیدی "

Image result for ‫مرا ارام دوست بدار‬‎

 
+نوشته شده در 2 / 3برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بوی لیموی تازه

تو را در کدام خاطره جا گذاشتم

در کدام کنج دلم پنهانت کردم

که پیدایت نمی کنم

حتی در این شب

که بی تابم

گیسوانت را نفس بکشم

بیا دوباره به همان خانه برگردیم

که چراغش را روشن گذاشتیم

و پنجره اش باز بود

رو به بهارنارنج همان اتاق

که تو را در آن شناختم

تا خودم را فراموش کنم

آن روزها

چقدر برای پرواز آسمان داشتیم.

آن قدر ترا نفس می کشم

تا پیدایت کنم

دست های تو هنوز

بوی لیموی تازه می دهد.

 

"نیلوفر لاری پور" 

از کتاب: بی من فروغ نخوان

 

Image result for ‫بهارنارنج اتاق‬‎ 

+نوشته شده در 2 / 3برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
دنبال تو می گردد

در من کسی هنوز دنبال تو می گردد

دنبال رد سرانگشتانت

بر بی قراری گونه هایم

که مثل قرص نعنا

خنک و تند و بی پروا بود

و چشم هایت

که طعم عسل می داد

و عطر فروردین بود

این ها فقط تو بودی...

 

آن قدر دوری

که پیش از رسیدن رؤیایت

به خواب من

صبح شده

بی خداحافظی رفتی

بی سلام برگرد

انگار هیچ اتفاقی نیفتاده

فقط نگاهم کن

شاید دوباره عاشقم شوی.

 

"نیلوفر لاری پور" 

از کتاب: بی من فروغ نخوان 

Image result for ‫در من کسی هنوز دنبال تو می گردد‬‎

 

 

+نوشته شده در 24 / 2برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
سرنوشت

چه شب های درازی

اشک در هاون اندوه کوبیدم!

نخوابیدنم را

به پایِ قدم های نیامده ات بگذار

و خط عمیق پیشانی ام را

به حساب سرنوشت.

دروغ نیست!

زنها همیشه

در ساعت عاشق شدنشان مرده اند!

 

"روشنک آرامش"

Image result for ‫شب و تنهایی‬‎

+نوشته شده در 12 / 2برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بانوی من

بانوی من
اگر دست من بود
سالی برای تو می‌ساختم
که روزهایش را
هرطور دلت خواست کنار هم بچینی
به هفته‌هایش تکیه بدهی
و آفتاب بگیری!
و هرطور دلت خواست
بر ساحل ماه‌های آن بدوی.

بانوی من
اگر دست من بود
برایت پایتختی
در گوشه‌ی زمان می‌ساختم
که ساعت‌های شنی و خورشیدی
در آن کار نکنند
مگر آنگاه که
دست های کوچک تو
در دستان من آرمیده‌اند.

"نزار قبانی"

Image result for ‫بانوی من‬‎

+نوشته شده در 23 / 11برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
رفتن

اشتباه می‌کنند بعضی‌ها 

که اشتباه نمی‌کنند! 

باید راه افتاد، 

مثل رودها که بعضی به دریا می‌رسند 

بعضی هم به دریا نمی‌رسند. 

رفتن، هیچ ربطی به رسیدن ندارد! 

 

"سیدعلی صالحی"

Image result for ‫رفتن ربطی به رسیدن ندارد‬‎

 

+نوشته شده در 17 / 11برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
بی فاصله

همه چیز را که نمی شود نوشت...!

بعضی "دوستت دارم" ها

فقط لب مرا می خواهد و

گوش تو را

که بی فاصله بگویم:

"دوستت دارم".

 

"لیلا مقربی"

Related image

+نوشته شده در 10 / 11برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
دلت تنگ می شود

اینکه این روزها

چشم هایت نمی خندند

لب هایت مرا نمی بینند

و دست هایت

در من قدم نمی زنند

یعنی رفته ای...

فقط

چمدانت را جا گذاشته ای!

حواس پرت شده ام

اما یادم بوده

یک بغل "دوستت دارم"

و چند تایی بوسه

بگذارم کنار چمدانت

برای وقت هایی که من نیستم

و می دانم دلت

تنگ می شود برایم!

 "بهنام محبی فر"

Image result for ‫کنار پنجره‬‎

 

+نوشته شده در 10 / 11برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
در من ننشستی

...

وقتی مقصد معلوم نباشد

دهان هیچ نامه ی عاشقانه ای

با هیچ بوسه ای مهر و موم نخواهد شد!

 

در من ننشستی!

و من چشم هایم را

کنار تمام پنجره های شهر

جا گذاشتم.

"محسن حسینخانی"

Image result for ‫کنار پنجره‬‎

+نوشته شده در 10 / 11برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
اگر باد نبود

اگر باد نبود

کنارم بند می‌شدی 
همین‌جا که می‌دانی !

اگر باد نبود

آسمانم را سراسر ابر نمی‌گرفت ...
و من 
این همه دلتنگ نمی‌شدم ابرآلود ... 
این همه در دلم نمی‌باریدم  ...
و این همه از شوق آفتاب نمی‌آمدم کنار پنچره ...!!

همیشه خیال می‌کردم 
تو می‌آیی
و من آمدنت را تماشا می‌کنم 
همیشه،
باد، پنجره را به هم کوبید ... 
و باران ِ تندی گرفت!!


"عباس معروفی"

Image result for ‫کنار پنجره‬‎

 

+نوشته شده در 25 / 10برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
کمی زندگی

می خواهم تو را دوست داشته باشم

با یک فنجان چای

یک تکه نان

یک مداد سیاه

چند ورق کاغذ

می خواهم تو را دوست داشته باشم

با یک پیراهن کهنه

یک شلوار پاره پاره

دست هایی خالی

جیب هایی سوراخ

می خواهم تو را دوست داشته باشم

درون این اتاق پنهانی

پشت سیم خاردارهای تیز

روبروی گلوله باران های دشمن

می خواهم تو را دوست داشته باشم

با کمی زندگی

اندکی زنده ماندن.

 

"انسی الحاج"

(ترجمه: بابک شاکر)

Image result for ‫ باران ابرنگی‬‎

+نوشته شده در 28 / 9برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
شعری به من سپردی

باران که آمد

گلی در خانه ام رویید

آفتاب که تابید

آیینه ای تمام قد به خانه ام داد

درخت توی ایوان

شانه ای به موهایم بخشید

عزیزکم

تو که آمدی

گل و آینه و شانه را بردی و

شعری به من سپردی!

 

"شیرکو بی کس"

(ترجمه: آرش سنجابی)

Image result for ‫باران ابرنگی‬‎

+نوشته شده در 28 / 9برچسب:,ساعتتوسط دنیا |
شبی بارانی

 

...

هرگز شبی بارانی

پرنده را پناه نده

که در تو حبس می شود

که آسمان را فراموش می کند.

 

Image result for ‫شبی بارانی پرنده را ‬‎

+نوشته شده در 17 / 9برچسب:,ساعتتوسط دنیا |